تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

سال یک هزار و سیصد هجده شمسی ... تابستان بود و آبادی های کوچک مثل چاه قند ها محل سکونت شده بود ...بیماری های واگیر گسترش یافته بود ...میرزا  یحیی (اشراقی )    آن سال را در چاه قند کمال ساکن بود آخرین سال زندگی میرزا همان تابستان بود ...ایشان و (پدر بزرگ آقا سیدابراهیم )از نسل تحصیل کنندگان مشهد بودند ... (پدر بزرگ آقا سید ابراهیم ) و خواهر هایشان (بی بی سلطان و بی بی شرف)فرزندان خواهر میرزا یحیی بودند و ما هم به تبع مادرمان از ایشان (میرزا یحیی)به دایی یاد می کردیم ... در آن سال های سخت و پر آشوب که ایران در دست بیگانگان بود (سالدات ) یا همان سربازان روس که شمال ایران در دستشان بود تا گزین هم آمده بودند ...(سال های 1290 هجری شمسی تا 1298 ...) ... یادم هست یک پنج تیر (اسلحه کلت  )یادگار همان سال ها ( پدر بزرگ  پدری)  / آقا سید نعمت الله/   همیشه همراه خودشان می داشته اند  (پدربزرگ روحانی درس خوانده ای بود که سالهای زندگی در مشهدالرضادر محله ی عیدگاه خودش را با شهامت وتلاشی که داشت به همه نشان داده بود )       ... قحطی ... آشوب ... نا امنی و گر سنگی حاصل آن سال ها بود ... در آن سالهای پر حادثه و پر آشوب از روستایی کوچک با همت پدرانشان همه ی سختی ها ی راه راتحمل می کردند و شب وروزپیاده و یا سوار بر چهار پا راه می سپردند  خطر های راه را به جان می خریدند و پس از روز ها و شب ها در مشهد خطر های جنگ جهانی اول را تجربه می کردند ... بعد ها در اوایل حکومت رضا خان این دو باز مانده آن سالها توانستند در روستایشان تاثیر گذار شوند ... یکی از موارد تهیه ی (سجل )یا همان شناسنامه بود که پس از ایجادیک حا ک میت مرکزی در همه جای کشور آغاز شد ... در جزین میرزا یحیی و فرزند خواهرش  آقا سید ابراهیم  (پدر بزرگ )که از تحصیل کنندگان بهترین مدارس مشهد بودند در این کار مشا رکت خاص داشتند ... می رزایحیی را همه در آن محدوده می شناختند ...با آن عرق چین سفید بر سر و عبای نازک سفید مایل به کرم رنگ و تمیز ...(آقا سید ابراهیم )پدربزرگ مادری پسر عمویش (آقا سید نعمت الله ) /پدربزرگ پدری این جانب /   را در یک حادثه ی نه چندان روشن از دست داده بود ... بعد از حادثه ی مشهد که برای این دو پسر عمو پیش آمده بود (که درباره ی آن سخن گفته خواهد شد)آقا سید ابراهیم همیشه یک سکوت معنی داری بر لب داشت ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۵
سیدمحمود بخشایش