تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

هنوز ده سال م نشده بود ... هر وقت  بازی گوشی های کودکی ام  در حیاط خانه ی فردوس کنار می گذاشتم و توی ایوان روبروی دریاچه ی  وسط  حیاط که ماهی های قرمز و سفید در آن هم دیگر را دنبال می کردند  / آرام می گرفتم و به صحبت های مادر و خاله بی بی عزت گوش می کردم صحبت های شان در گوش و  یادم  آرام آرام می نشست ... روز های شاد داشتند سال های  یک هزار و سیصد و چهل و یک شمسی ... وقتی از با با حاجی   (پدربزرگ شان ) می گفتند مثل این بود که در یک دنیای دیگری بودند ... قبلا گفتم ... دو حمام  قدیم جزین  یادگار همین  با با حاجی بود در سال های (یک هزار و دویست شصت هجری شمسی ) ... سواد و علم (آقا سید هدایت )یا همان با با حاجی به آن اندازه بود که آن سال اواخر    حکومت احمد شاه قا جار تصمیم گرفت که عازم سفر حج شود ...در نوشته های گذشته گفتم عربی را بسیار خوب می دانست و شکر خدا  که فرزندانش را به سر انجام رساند ... خانه ی اول خودش را که وصف آن را کردم در زیر سابادبه پسر بزرگش (آقا سید ابراهیم)وعروس ش (بی بی خدیجه)دختر برادر مر حوم ش واگذار کرد و خودش منزل بزرگتر و زیبایی همراه با (بی بی ساره ) همسر مرحوم برادرش  زندگی دیگری آغاز کرد ...مادر دو فرزندش (آقا سید ابراهیم و بی بی سلطان ) از دنیا رفته بود ... بی بی سلطان هم در همان روبرو ی ساباد در یک منزل زیبا که در نوشته ها ی دیگرم  از آن یاد کردم  زندگی تازه ای با همسرش (فرزند آقاذبیح الله بیک) شروع کرده بود ... آن سال ها اوضاع ایران ملوک الطوایفی اداره می شد ... ایران از همان سال اول حکومت احمد شاه بی نظم و تر تیب بود هنوز نشانه های (حسنی ها )که از اطراف فارس به هر جایی  برای غارت  سر می  زدند  دیده می شد ... هر گوشه ی مملکت کسی برای خودش حا کم بود ... اما شبه قاره که همان پاکستان و هندوستان باشد با یک نظم خاص ان گلیسی ها حاکم بودند و سفر حج هم از همان راه بود هزینه های سفر هم  به شکل  پا یا پای  بود شاید یک سال    طول می کشید که خودشان را از طریق زاهدان و از آنجا به   پاکستان و بندر کراچی  برسانند و آن جا سوار بر کشتی شوند و به طرف در یای عمان بروند ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۳۵
سیدمحمود بخشایش