تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

  سپاس خداوند بزرگ راکه توفیق دادجان را به نسیمی ازخاطرات زاد گاه و سرزمین رشد و بالندگی م نوازش دهم بیان خاطرات از صمیمانه ترین شیوه های انتقال حس به وسیله ی نوشتن است هنگام بیان خاطرات گذشته گویا حیاتی نو به آنها میبخشیم و گذشته ها راتا حدودی از جهت اجتماعی فرهنگی  اعتقادی برای آیندگان روشن می کنیم شاید پس دادن درس روزگار و عبرت آموز سالها تجربه برای آیندگان باشد شاید این خاطرات و یاد داشت ها راهی باشدبرای آیندگان و آنچه در تکا پوی آن هستند  زمان انسان ها را دگرگون می کند اما تصاویری را که از آن ها داریم نگه می دارد و هیچ چیز درد ناکتر از این تضاد میان دگرگونی انسان ها و ثبات خاطره ها نیست ...محور همه ی این نوشتار  ولایت تون و جزین است که هر دو از خاست گاه های زبان شیوای (دری ) است شرح حال نیاکان  تاریخ گذشته و حوادث مستند  بیان آن همه صمیمیت ها و ساده زیستن ها ... تا شاید در دنیای پر از التهاب و لجام گسیخته ی امروز به دنبال رنگی و اثری ازآن ارزش ها در روابط اجتماعی خودمان بیشتر مشاهده کنیم  و این به عقب بر گشتن نیست بلکه تلاش برای شکوفایی یک گل زیبا و خوش بو است که اکنون بجای آنکه در باغچه ی زیبای حیاط آن را مشاهده و احساس کنیم در قاب عکس ها و آلبوم های فراموش شده  و گرد و غبار گرفته ی   قفسه ها به تما شای آن می نشینیم    و چه زیبا خواهد بود که در قالب همه ی این خاطرات به یاد ماندنی بتوان به همه ی آنچه می خواهیم  برای به یاد سپردن ارزش های اصیل  و مثبت نهاده های گذشته امان برسیم که در این نوشتاربه شکل گذرا وفهرست وار به آنها پرداخته می شودو در آینده اگر پروردگار توفیق عطای راه مان کرد    می توان همه ی این موضوعات را با شرح وگستر  ش بیان کرد     خوانندگان محترم را به نکاتی چند یاد آور می شوم 1-اساس و بنای کار در این نوشتار بر خاطرات است 2-تمام واژه های نوشتار بر اساس وپایه ی محاورات محل به نگارش در آمده است وآشکار است که در هر اجتماع کوچک مثل شهر و روستامی تواند صامت ها و مصوت های واژه ها اختلاف داشته باشد  3-واژه های محلی به شکل رایج در زبان عامه محل آورده شده است ودر پاورقی  یا پایان کتاب تاحد امکان  به آن پرداخته شده است 4- با امید به پروردگار می توان همه ی موارد اشاره شده رادر این مجموعه در آینده با شرح و گسترش بیشتر بیان کردواز جهت زبان شناسی به نکات وموارد گوناگون آن  پرداخت  5-منابع و مستندات که در پایان کتاب بیان شده است وبیشتر مستندات کتاب با توجه به آنها نوشته شده است دریایی از دانش و آگاهی را می تواند در اختیار ما بگذارد که در حوصله ی این نوشتار نیست و اختصار رعایت شده است 6- افراد و شخصیت ها هم که  به نام آنها در این نوشتار اشاره ی کوتاه شده است (رویداد های زندگیشان موجود است ) به امید خدا در آینده  به آن بیشتر پرداخته خواهد شد 7-  اصطلاحات  واژه ها  ضرب المثل ها و تر کیبات با ارزش و زیبایی که در هجوم این گرد باد  فرهنگ بیگانه پرداختن به آنها نیاز و احتیاج روز مره ی ما خواهد بود منظور نظر بوده است    8//در باره ی نام های موجود در نوشته ها چون به سال های قبل از حکومت پهلوی بر می گردد و نام خانوادگی بعد از حکومت رضا خان پهلوی رایج شدنام ها  به گونه ی درختی  آورده شدتا خو یشاوندی ها آشکار باشد  (همه ی نام ها واقعی است) 9 //می دانیم و آگاهیم که در این نوشتاربه نکات ذیل باید توجه داشت   این که در علم زبان شناسی برای ریشه یابی کلمات و تلفظ صحیح به لهجه و یاهمان بیان محلی کلمات باید  توجه داشت  این که به مرور زمان و در گذر روزگار کلمات و  واژه ها سایش و دگرگونی می پذیرند ... در گویش و محاورات محلی  حتی دو ولایت تون و جزین واژه ها و کلمات می توانند با مصوت های مانند هم مفهوم و معانی متفاوت داشته باشند و در نهایت اینکه دستور تاریخی که بسیاری از اساتید بزرگوار در گذشته برای آن زحمت کشیده اند باید ملاک کارمان باشد و همه ی این   نکات که ذکر شد  به فرصت و زمانی دیگر نیاز دارد که بتوانیم در فصل و گفتاری جدا گانه به شکل گسترده  به بیان آن بپر دازیم و اینجا و در این  گفتار  تنها بیان خاطرات و به یادگار گذاشتن آنها زاد راه مان هست با توجه به موارد فوق که یاد آور شدم   در پایان کلام با قبول اشکالات موجب خوشحالی و امیدواری خواهد بود که از راهنمایی های بزرگواران برخوردار شوم  (من الله توفیق و علیه التکلان  )   ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۴۹
سیدمحمود بخشایش

شاید  هر  کدام  از چشمه سار های سر زمین اجدادی  ام جزین دیگر آن جلوه هایی را که از آن سخن می خواهم بگویم ندارد اما پس از سال ها خشکسالی توانسته اند پایدار بمانند ... از همین ناصر آباد که می گذریم سمت راست جاده رشته کوهی از شرق به طرف غرب همراه ما هست تا به کوه سرخ می رسد و کوه سرخ این رشته کوه را به دو قسمت شرق و غرب جدا کرده است  وآن طرف کوه سرخ این رشته کوه ادامه دارد و حوزه های آبریزآن چشمه سار هایی را دارد  از چشمه سار های شرق سخن گفته شد (عزدد ) (چاه قند شیخ ) (تلواز) (میمینگ )... کوه چهار خال و چشمه سار (زو بوبد ) (یا شاید ابو عبید )... بعد از ناصر آباد تا برسیم به (پوزه ی او گردو )چند دقیقه ای راه هست و این (پوزه ی او گردو )محل تغییر مسیر رودخانه فصلی به طرف پایین (جنوب )  هست همین جا سمت راست مان راه به طرف چاه قند شیخ (شمال )  است از همین جا سر کوه سرخ که روی به جزین دارد فاصله ی چندانی با آن نداریم (که من درنوشته های گذشته کوه را به یک فیل شباهت کرده ام که روی به جزین دارد...واین شباهت فقط در همین /پوزه ی اوگردو / مشاهده می شود  جاده که تا اینجا از شرق به غرب بود به جهت چپ و جنوب و در مقابل مان آن دورتر جزین خواهد رسیدو  می رود و چند کیلو متر دورتر در مقابل جزین را مشاهده می کنیم ... انگار همین دیروز بود سمت راست جاده آن دورتر در دامنه ی کوه سرخ حوالی (چلغا ) و (گلبمی ) و (تمتمو )میرزا محمد گله ی خودش را (کش )داده است ...الان که حدود ساعت هفت صبح است تا ساعت های نه صبح گله راهی چاه قند شیخ خواهد شد ...وما صدای زنگ گوسفندان را که می شنیدیم بعد از خوردن چای و صبحانه خودمان را به بالای چشمه می رساندیم اولین گوسفندی که پیدای ش می شد  همان (تکه ) بود که براستی از قامت بلند و شاخ های پیچ در پیچ بلند او می ترسیدیم  به دنبالش بز هایی که هر کدام از آن ها بر اساس رنگ و شکل و قامت شان نام گذاری شده بودند (بدو  بدو  ) خودشان را به آب می رساندند ... (کالار ) (گزور ) (مر خلج ) (کت کفتر )(کت  خلج ) (مر آهو ) ... این نام ها را هنگام (گله دم ) در آغال گوسفندان من توانسته بودم یاد بگیرم و بشناسم جلو دیوار گلی آغال که کمی بیشتر از یک متر ارتفاع داشت می ایستادیم تا مانع خروج انهایی بشویم که هنوز شیر  شان دوشیده نشده بود و با نام های بالا هر کدام را برای دوشیدن به سمت پاتیل های مسی که در کنار دیوار منتظرشان بودند هدایت می کردیم ازارزش های زیبایی که در این اجتماع کوچک چاه قند به چشم می آمد همیاری اهالی بود که (هم شیر) می شدند یعنی حدود یک صد بز شیر ده که صاحبان مختلف داشتندبا هم توافق می کردند که هر روز یک نفر مجموعه ی شیر ها را برای فرآوری ببردکه حاصل آن ما ست کره  کشک پنیر و...بود  ...چقدر زود دیر می شود با زی های کودکانه امان... در یک شب مهتابی میدان گاهی بالای چشمه و بازی (استخو مهتو ) (استخوان مهتاب ) را هنوز از خاطر نبرده ام ...پشته های خاکی اطراف چاه قند که ما به آن تپه یا  ( پشته) می گفتیم پر از بوته های گیاهی مقاوم بود که به گونه ی معمول  تا مهر ماه آثارشان پیدا بود و محل چرای دام ها ...بیشتر بوته های (اسفپند) بود و (ترخت )( سو ) و هر چه از تپه ها به سوی کوها نزدیکتر می شدیم گونه ی گیاهی متفاوت می شد ...(علف هیزه ) (شاتره) (گلگ) که این آخری قابل خوردن و خوش طعم بود ... همین بوته های بلند مثل ترخت و اسپند و...که در گشت و گذارمان در بالای چشمه از کنار شان رد می شدیم ناگهان پرنده ای کوچک به اندازه ی گنجشک  کمی بزرگ تر پرواز می کرد با کا کلی زیبا بر سر که همان (جالگ )بود و اسم کتابی ش (چکاوک )... گاهی کنجکاو می شدیم وزیر بوته را وارسی می کردیم دو تخم کوچک را در زیر بوته پیدا می کردیم که محل تخم گذاری جالگ ها همین بوته زار ها بود  در گشت و گذار مان در اطراف چشمه سار ها و داخل باغ ها پرندگان زیبای دیگر به چشم می آمدند مثل جغد که به آن  (جغنه )یا   (بب )می گفتیم در بالای ددرختان تناور مثل گردو حفره هایی بود که محل لانه سازی جغد بود (شانه به سر) یا همان (هد هد )پرنده ی زیبای دیگری بود که اطراف استخر آب  پیدای ش می شد (کلیژدک )یا همان زاغی از پرنده هایی بود که با انسان ها انس بیشتر داشت و اطراف مرغ و خروس ها در جلو باغ نمایان می شد  (کلاغ سوز )(سبز قبا ) (سیسیلیگ )(کفتر بناز )یا همان فاخته )(موسی کوتقی )یا همان قمری ...از پرندگان همیشه ی چشمه سار بودند ... اما گفتم که کوه سرخ رشته کوه شمال جزین را از شرق به غرب جدا کرده بود و خودش از شمال به جنوب در جهت جزین پایدار و مقاوم ایستاده بود ... در قسمت غرب این رشته کوه      حوضه آبریز چشمه سار هایی بوده وهست که میتوان درباره ی ارزش ها و زیبایی های آن سخن ها گفت مثل (توودو)...(برخشتا ) (بیساوا ) (دری کلاغ ) (دری  شیش ) (سنجدو ) (بلندر ) لیروم ...سالی می گذردکه دیگر هر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۰ ، ۱۷:۰۱
سیدمحمود بخشایش