ای نجا ورودی شهر است و پشت سر همان محل قبرستان معروف (خموشی ) است ... چسبیده به همین برج وآن طرف یک اطاق بزرگ با سقف ی به بزرگی همین ایوان که مشاهده می شود قرار داشت که داخل آن یک پیرمرد و پیر زن زندگی می کردند که البته عمر پیر زن به دنیا بیشتر بود این ایوان هم که مشاهده می کنید یک هشتی چهار ضلعی است با یک سقف دایره ای شکل ... تا سال دوم دبستان که در دبستان همت بودم گذرمان از مدرسه به خانه از کنار همین دروازه بود ... در نوشته های گذشته اشاره شد آن طرف این دروازه مجموعه ای از مسجد کوشک حمام و آب انبار بود ... گاهی در مسیر مدرسه به این هشتی دروازه (سری می زدیم )و پیرزن را با عنوان چراغ موشی صدا می زدیم ... شاید اگر به گذشته های او مراجعه می کردیم برای خودش کبکبه ای داشت و از نسل همان دروازه بانان همین در و درگاهی بود که یک زمانی شکوه و اعتبار همین شهر تون را حفظ می کردند ...
- میرزا عبدالقادر تونی ومسجد میرزا شریف
- ابوالفضل بیهقی...
- آقا میر عطا و همسر دوم حکیمه (قیصری)
- درباره ی آقارحیم بیگ و آقا سید نعمت الله بدانیم
- روحانیت (جزین)
- سر انجام آقا رحیم بیگ ...آقا سید نعمت الله...
- آقا رحیم بیک ومیرزا محمود مجتهد در ( تون )
- خانه ی پدر بزرگ آقا سیدابراهیم
- جزین و تاریخ چهار صد سال گذشته
- آن روز های بعد جنگ جهانی اول