تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

دو باغ منزل بزرگ وگسترده در قدیمی ترین محله های فردوس حاجی آقای شاه و فرزندشان آقای بشیر داشتند وقتی از کوچه دراز به طرف خانه می رفتم همان انتهای کوچه دراز سمت بالا نانوایی بود و روبرو هم اداره ی فرهنگ یا همان (آموزش و پرورش ) بود وقتی به سمت راست و بازار می رفتم حدود د و یست متر و نرسیده به بازار سمت چپ کوچه ای بزرگ بود که انتهای آن ساباد بزرگ و دراز داشت که بر بالای آن مجموعه ی عمارتی با شکوه بود در میانه ی همین ساباد درب بزرگ چوبی با منبت کاری های زیبا و رنگ قهوه ای به عمارت با شکوه و باغ منزل  حاجی    آقای شاه راه داشت (حاجی آقای شاه با آقا جان میرزا بیک )به قولی (هم زلف یا هم ریش بودند و داستانی کوتاه اززندگی آقا جان میرزا بیک را که ریشه در گزین داشت را در قسمت های گذشته بیان کردم)  داخل عمارت  در جلو عمارت چند سرو بلند و با شکوه قد راست کرده بودند و داشتند خودشان را با ایوان عمارت در طبقه ی دوم یکی می کردند در جلو این عمارت بزرگ تا چشم کار می کرد درختان گوناگون میوه چشم را نوازش می داد انتهای باغ به موازات کوچه ی سمت راست ش با گستردگی زیاد به پشت خانه هایی می رسید که آن طرف به (گود خمیری)درب شان باز می شد یکی از منزل های بزرگ که از آن طرف  یعنی سر محوطه ی بزرگ و چهار گوش (گود خمیری ) به آن وارد شده بودم منزل حاج آقای توکلی بود که پشت همین منزل انتهای  همان باغ بزرگ بود  ... من یکی دو بار با پدر که من راجلو چرخ سوار کرده بود از این ساباد دراز و تاریک (حتی در وسط روز) عبور کرده بودیم یکی دو بار هم از دبستان نجفی به کوچه دراز و این کوچه به طرف خانه رفته بودم آن سالها یادم هست که سال چهارم ویا پنجم دبستان بودم یعنی درست یک سال قبل از زلزله ی فردوس از ساباد بزرگ که رد میشدم و روشنایی روز بهتر می شد چند قدم که می رفتم راهی به سمت چپ و راهی به سمت راست بود شنیده بودم که کوچه ی سمت چپ را که با وسعت و گسترده بود (میامره )خوانده اند سمت چپ کوچه دیوار عمارت همین باغ بود  وبعد بعد چند ساختمان که با ایوان های زیبا به کوچه باز می شد سمت راست کوچه ی (میامره )دو ساختمان با درب های ورودی به همین کوچه داشت که منزل دوم به آقای کلانی تعلق داشت همکار پدر در شهربانی و بعد از آن عمارتی که اکنون خرابه بود (محوطه ی حاجی میر کلان ) نام این محوطه ی بزرگ بود  این حاجی میر کلان  عموی همین آقای کلانی بود ... در سال های نه چندان دور این عمارت خرابه  برای خودش معلوم بود که جلال و شکوهی داشته است و در جلو آن فضایی گسترده به موازات همین کوچه داشت که دیوار ش ادامه ی کوچه بود ... اما در ابتدای همین کوچه من سمت راست را می رفتم که مستقیم آن با یکی دو پیچ به بازار می رسید اما چند قدم آن طرف تر از همین ابتدای کوچه در همین سمت راست کوچه ای به طرف پایین و جهت چپ  می رفت   ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۹ ، ۲۳:۰۰
سیدمحمود بخشایش