تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است


قنات نخ شور از جمله ی قنات های شهر قدیم تون (فردوس )بود که پایاب هایی داشت این پای آب ها محلی بود برای شستشوی لباس ها در آن زمان و به گونه ای بود که از سطح زمین حدود بیست پله داشت وپایین می رفت تنها خ یابان آسفالت شهر خیابان فرهنگ بود که اکنون درپایین پای شهر حد فاصل دومیدان قرار گرفته است در پایین پای مسجد (حجت ابن الحسن)ع قنات (نخ شور ) آشکار می شد ویک سقف کوچک گنبدی شکل بربالای آن اطاقکی چهار گوش)شکل گرفته بود از آنجا به بالا (به جز ساختمان بهداری که اکنون فرمانداری شده است)تمام زمینهای کشاورزی بود قنات نخ شور به موازات خیابان آسفالت از یک کوچه ی بزرگ و داخل منزل ها به طرف پایین می رفت و اداره ی ثبت و بانک ملی آن زمان در حاشیه ی خیابان آسفالت بین قنات و خیابان قرار داشت مسجد جامع قدیم در کنار خیابان آسفالت درب و ایوان بزرگی داشت ودارد روبروی همین درب کوچه ای به محله ی طالار بود که قنات نخ شور از همین کوچه و از زیر آسفالت وارد صحن مسجد می شد که البته پوشیده بود دبستان نجفی در حاشیه ی همین آسفالت و بالا تر از مسجد جامع مقابل تنها کار خانه ی برق شهر بودوسال (یک هزار وسیصد وچهل ودو)هنگام تحصیل در همین دبستان وقتی از دبستان خارج می شدم  وبه سمت چپ وپایین خیابان می رفتم فاصله ای تا درب مسجد نبود ومن گاهی این مسیر رابرای رفتن به خانه انتخاب می کردم وارذ مسجذ که می شدم در مرکز صحن مسجد راه پله ای چند به پایین می رفت که محل استفاده از آب نخ شور بود وبعد که از درب دیگر مسجد جامع قدیم خارج می شدم در مقابل من بازار قرار داشت وآن دور تر در مقابل من ایوان بزرگ یک کاروان سرا در مرکز بازار با دو لنگه درب بزرگ وعظیم چوبی خود نمایی می کرد  که داخل آن هم از عظمت وشکوه ورونق کسب وکار ورفت آمد مسافران در آن سال های دورحکایت داشت ومن در آستانه ی درب مسجد روی به بازار سمت چپ مکتب خانه ی قدیم را مشاهده می کردم که فقط یکی دو بار (ترکه های انار )مکتب دار مرا فراری داده بود در آستانه ی درب مسجد روی به بازار در سمت راست من کاروان سرای دیگری بود عظیم  (کاروانسرای جوادی که اکنون به شکل زیبایی باز سازی میشود ودارای دو در ورودی که در باره ی آن سخن گفته ام مجموعه بازار بزرگ بود و چهار گوش ومن در ورود به این مجموعه حدود پنجاه قدم که می رفتم سمت راست درب کاروان سرا جوادی  بود ودر کنارش باز هم قنات نخ شور که با دو سه پله به طرف پایین خود نمایی می کرد ...ادامه دارد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۳۰
سیدمحمود بخشایش

درسال های یک هزار و دویست وهشتاد شمسی درمشهد الرضا (علیه السلام )دومدرسه علوم قدیم معروف بود در پایین خیابان و دیگری در بالا خیابان که مدرسه ی بالا خیابان به نام مدرسه ی فاضل خان معروف ومهم تر بودو وضعیت بهتری داشت  و به همین دلیل شاگردانی از گزین (میرزا یحیی  . آقا سید نعمت الله و میرزا ابراهیم پسر مرحوم آخوند خدنگ ) در همین مدرسه ی فاضل خان درس می خواندند در آن زمان مرحوم ادیب نیشابوری وهمچنین مرحوم ملک الشعرای بهار را (که ایشان در مشهد فعال بودند )ا در ا یام جنگ جهانی    مرحوم اقا سید نعمت الله درک کردند وداستان هایی از معارضه ی با اشغال گران جنگ جهانی از ایشان نقل شده است وشاید عواقب همین جنگ جهانی موجب بازگشت به وطن (جزین ) شده بود ... همچنین خوب است که از دو آخوند مجتهد به نام های آخوند ملا عبدالصمد وآخوند ملا فتح علی نیز یاد شود که فرزندان آن دوبزرگوار در گزین در همان سال های یاد شده مکتب خانه داشتند و اکنون بر نبیره های این بزرگان فرض است همت کنند وسر زمین اجدادی خود را در یابند ... به امید آن روز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۱۷
سیدمحمود بخشایش

تخت هولاکو خان مغو ل) تون

 آنچه در این سخن می آید افسانه نیست ...سخن از پایداری یک شهر است استقامت وپایداری در برابر یک قوم وحشی در هفت صد سال پیش ... اوایل قرن هفتم هجری  آن زمان که هلاکوخان مغول از باز ماندگان چنگیز قصد سر کوبی قیام هایی راکرد که فرهنگ ها وآداب ورسوم اسلامی خود را داشتند بار دیگر حیات می بخشیدند و در همه ی بلاد اسلامی گسترش یافته بود ...و اینجا سخن ازواقعیت ها و جانفشانی ها ی مردمانی است که سند ها از رشادت ها یشان باقی بود و آنها را  محو ونابود کردند ما می گوییم تا آیندگان بدانند و به این پایداری ها که سند هویت آنها است افتخار کنند شهر تون یک حصار بر اطراف ارگ خود داشت و هنوز آثار خندق در اطراف این حصار باقی است از مسجد جامع قدیم تا فلکه ی پایین (میدان گلشن) اطراف این مجموعه خندق هنوز آثاری از آن باقی مانده است و ما وآنها یی که در سال های (یکهزار و سیصد وچهل وهفت شمسی تا یکهزار سیصد و پنجاه )تحصیل می کردیم خوب به خاطر داریم که در انتهای زمین ورزش دبیرستان فردوسی در کنار خندق تخت هولاکو مشهور بود بنا یی بلند و مرتفع و سند ی زنده از رشادت ها ی مردمان این دیار  در هجوم باز ماندگان چنگیز خان مغول ...تخت هلاکو خان در کنار ورودی  حصار قلعه ی تون و در کنار خندق (پشت زمین ورزش دبیرستان بود )که آن را برروی اجساد کسانی بنا کرده بودند که در مقابل قوم وحشی مغول از شهرشان دفاع کرده بودند (واین حصار شهر تون زمانی که هنوز طلایه های چنگیز خان مغول در بالا دست ماورالنهر می خواستند آشوب کنند خواجه نصیر الدین طوسی رامیهمان ناصرالدین حاکم قلعه ی تون کرده بود وخواجه کتاب اخلاق نا صری را به نام حاکم تون نگاشت )و سالها بعد این هلاکو خان مغول بود که مقاومت شهر تون را در هم شکست ... در سالهای بعد از زلزله ی سال یک هزار و سیصد وچهل و هفت شمسی هم آنچه از نشانه های تمدن شهر باقی بود با خاک یکسان شد ...تخت هلاکو را به یاد داریم ...سال های بعد از زلزله بچه های محله ی سردشت از انتهای زمین ورزش  و کنار آثار باقی مانده ی تخت هلاکو خان مغول وارد خندق می شدند و به خانه هایشان می رفتند ...آن روز را خوب به یاد دارم داخل زمین ورزش بودیم که صدای بلدزر را شنیدیم وقتی  به تماشا رفتیم مشاهده کردیم که از زیر خروارها خاک حتی کوزه های سفالی که سکه هایی داخل آن بود پیدا شد علا وه بر دیگر آثار ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۱۲
سیدمحمود بخشایش

    چاه قند (خوش ) یا  چاه قند کمال...

سلام ... (دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود  تادل شب سخن از سلسله ی موی تو بود          سراسر شمال جزین از شرق تا غرب کوه های بلند وبا برکت پای در زمین فرو کرده اند  وگویا فقط برای حمایت از این دشت ... وحدود چهل ویا بیشتر چشمه سار هایی  در پایشان جاری است که در بهاران وبا بوی بهار صفا وطراوت خاص به همراه دارد ودر شمال غرب  جزین در گذشته های دور(چاه قند کمال ) صفا وسرسبزی خاصی داشت کوچه باغ هایی با میوه های درختان توت وشاه توت و  سایه سار ها  ی درختان بید در سر چشمه و ان درخت بلندچنار که یادگار پدر بزرگ بود و ما در سایه اش بر درخت شاه توت  میوه هایش را نوش جان می کردیم زیبایی های کوچه باغ درختان توت  اردیبهشت ماه فراوان وبی نظیر بود همان که به توت نقلی یابخارایی ومشهدی معروف بود در کوچه باغ که از پایین تا به محل استخر آب سراسر پوشیده از سایه ی درختان بود نزدیک استخر یک درخت شاه توت بود که هنگام بالا رفتن از درخت وخوردن میوه لباسهای ما حسابی قرمز می شد استخر چاه قند کمال چشمه اش آبی شیرین وسبک داشت درکنارچشمه ومحل آشکار شدن آن ودر سایه ساردرختان توت که مینشستیم چاه های قنات در مسیرشمال به دو چشمه و وآبادی دیگر میرسید و این چاه ها محل لانه کردن کفتر چاهی ها بود وشیطنت های ما بچه ها ... لیروم چشمه ساری بزرگ وآباد در شمال چاه قند کمال بود  واگر به سمت چپ نگاه می کردیم دو قله ی بلند قد راست کرده بودند دو کوه (دریوار   و  عقاب قال ) دره ای درمیان این دو کوه واقع است که در سالهای یکهزار وسیصد وچهل وپنج تا پنجاه چندین بار رفته بودیم ...داخل دره در هنگام بهار درختان بید مشک داشت که گلهای زیبا ی سفید ومایل به قرمز کم رنگ داشت اگر تیر ماه و امرداد ماه هم میرفتیم درختان انجیر میوه داشتند دربهاران واردی بهشت ماه آواز زیبای کبک درسکوت دره گوش را نوازش می داد وما صبح زود از کوچه باغ که به سوی دره وکوه رهسپار می شدیم تازه خورشید خانم خودش رااز مشرق واز پشت کوه سرخ به ما نشان میداد وما چشمانمان را به بلندی قله ی (دریوار ) دوخته بودیم و کوه سرخ در چاه قند شیخ در جهت مغرب قرار داشت و همانگونه که در بخش های گذشته گفتم این قسمت که از چاه قند کمال دیده می شد پر تگاهی بسیار هولناک بود که محل آشیان سازی پرندگان شکاری بود که غروب ها برای شکار گنجشک ان به درخت تناور چنار در چاه قند شیخ می آمدند ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۲۷
سیدمحمود بخشایش