سلام ... (دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود  تادل شب سخن از سلسله ی موی تو بود          سراسر شمال جزین از شرق تا غرب کوه های بلند وبا برکت پای در زمین فرو کرده اند  وگویا فقط برای حمایت از این دشت ... وحدود چهل ویا بیشتر چشمه سار هایی  در پایشان جاری است که در بهاران وبا بوی بهار صفا وطراوت خاص به همراه دارد ودر شمال غرب  جزین در گذشته های دور(چاه قند کمال ) صفا وسرسبزی خاصی داشت کوچه باغ هایی با میوه های درختان توت وشاه توت و  سایه سار ها  ی درختان بید در سر چشمه و ان درخت بلندچنار که یادگار پدر بزرگ بود و ما در سایه اش بر درخت شاه توت  میوه هایش را نوش جان می کردیم زیبایی های کوچه باغ درختان توت  اردیبهشت ماه فراوان وبی نظیر بود همان که به توت نقلی یابخارایی ومشهدی معروف بود در کوچه باغ که از پایین تا به محل استخر آب سراسر پوشیده از سایه ی درختان بود نزدیک استخر یک درخت شاه توت بود که هنگام بالا رفتن از درخت وخوردن میوه لباسهای ما حسابی قرمز می شد استخر چاه قند کمال چشمه اش آبی شیرین وسبک داشت درکنارچشمه ومحل آشکار شدن آن ودر سایه ساردرختان توت که مینشستیم چاه های قنات در مسیرشمال به دو چشمه و وآبادی دیگر میرسید و این چاه ها محل لانه کردن کفتر چاهی ها بود وشیطنت های ما بچه ها ... لیروم چشمه ساری بزرگ وآباد در شمال چاه قند کمال بود  واگر به سمت چپ نگاه می کردیم دو قله ی بلند قد راست کرده بودند دو کوه (دریوار   و  عقاب قال ) دره ای درمیان این دو کوه واقع است که در سالهای یکهزار وسیصد وچهل وپنج تا پنجاه چندین بار رفته بودیم ...داخل دره در هنگام بهار درختان بید مشک داشت که گلهای زیبا ی سفید ومایل به قرمز کم رنگ داشت اگر تیر ماه و امرداد ماه هم میرفتیم درختان انجیر میوه داشتند دربهاران واردی بهشت ماه آواز زیبای کبک درسکوت دره گوش را نوازش می داد وما صبح زود از کوچه باغ که به سوی دره وکوه رهسپار می شدیم تازه خورشید خانم خودش رااز مشرق واز پشت کوه سرخ به ما نشان میداد وما چشمانمان را به بلندی قله ی (دریوار ) دوخته بودیم و کوه سرخ در چاه قند شیخ در جهت مغرب قرار داشت و همانگونه که در بخش های گذشته گفتم این قسمت که از چاه قند کمال دیده می شد پر تگاهی بسیار هولناک بود که محل آشیان سازی پرندگان شکاری بود که غروب ها برای شکار گنجشک ان به درخت تناور چنار در چاه قند شیخ می آمدند ...