تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

... واینجا همان صوفه و ایوان (نسر )  در مقابل صوفه ی آفتاب بود و در اطاق انتهای صوفه که باز می شدیک اطاق حدود سه در پنج بود چوبی که دربالا و ( زیر) ایوان  جهت راست  دیوار ایوان  مشاهده می شود چوب دستگاه (فرت بافی) بود که دستگاه آن در صوفه ی مقابل قرار داشت و با طناب بلندی به این چوب بسته می شد  و بیشتر خانه های جزین همین دو ایوان و فرت بافی را داشت ... داشتم می گفتم  از قول مادر بزرگ  که با خواهران و برادرانش از کودکی در همین خانه بزرگ شدند افسوس که پدرشان آقا سید علی در همان ابتدای سال های حکومت مخمد علی شاه از دنیا رفته بود و مادر بزرگ و برادران و دو خواهرش (با سرپرستی عمو ی شان آقا سید هدایت)  در همین خانه رشد کرده بودند برادر بزرگ شان هم (آقا سید نعمت الله ) در همان دوران حیات پدر شان آقا سید علی تازه با دختر عمو یش ازدواج کرده بود  و بعد هم هر کدام از این خانه به دنبال سر نوشت خود رفته بودند و او (مادر بزرگ مادری) مانده بود و ازدواج با پسر عمو ی ش آقا سید ابراهیم ... صبح زود که می شد  در همین ایوان با صدای کفتر کو کو ها (قمری ) که در بالای رف انتهایی ایوان تخم گذاشته بودند از خواب بیدار می شدم درست بالای سرم آن بالادر رف ایوان  دو جفت (کفتر کو کو )لانه گذاشته بودند و مادر بزرگ در داخل همین اطاق ایوان بساط چای و صبحانه را آماده کرده بود و پدر بزرگ که صبح زود که هنوز هوا گرگ و میش بود پا به کوچه گذاشته  و اکنون از گشت و گذارش به مزارع پایین دست به خانه بر گشته بود در آستانه ی ایوان نگاه منتظرش به من بود که بیدار شوم ... درست پشت سر پدر بزرگ در وسط حیاط درخت انجیر سیاه خود نمایی می کرد پدر بزرگ بالا آمد ودست مرا  گرفت و داخل اطاق در کنار سفره ی آماده صبحانه  نشاند...  نگاهم با نگاه پدر بزرگ بود که لقمه های کوچک تخم مرغ و پنیر  را آماده می کرد  مادر بزرگ هم چای مرا با نبات شیرین کرده بود و من حواسم به طاقچه های روبرو و سمت چپ بود که آیینه و قران و چند کتاب در آن قرار داشت و آن بالا روبرو که عکس (آقا سید هدایت )پدر پدر بزرگ دیده می شد ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۶
سیدمحمود بخشایش

... در انتهای همین ساباد خانه ای بود که من سالهایی در کنار آنها و بیشتربها ر و تابستان را می گذراندم و داستان و سرگذشت    زندگی شان  آرام آرام بر صفحه ی افکار من نقش می بست و من آن سال ها شش و یا  هفت سال بیشتر  نداشتم (سال های 1339 / 40 / 41 شمسی به بعد   ) و از زبان پدر بزرگ و مادر بزرگ سینه به سینه نقل می شد مادر بزرگ از پدرش آقا سید علی می گفت که آنها را در هفت سالگی گذاشته بود و از دنیا رفته بود و پدر بزرگش آقا میر عطا ...آن دوران مردان و زنان ی با اخلاق و رفتاری صمیمی و خوش در کنار هم ... دایی پدر بزرگ (میرزا یحیی وپدرشان میرزامحمد /اشراقی / ) /و آقا میر عطا  و فرزندانش (آقا سید علی و آقا سید هدایت از سال 1300شمسی نوه هایشان نام خانوادگی بخشایش /  عطایی/ عمادی را انتخاب کردند   ) همچنین آخوند ملا عبد الصمد و برادرش ملا عبد الرحیم  مردمانی پاک نهاد و با اخلاق بودند که صحبت  شان را می شنیدم   ... و من سال های قبل از دبستان را دور از پدر و مادر که فردوس بودند (بها ر و تابستان را )در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگ بودم از زمان کودکی مادر بزرگ می گفت که در همین خانه که دارای مهندسی زیبا (حوض خانه / بادگیر / ایوان و صوفه ی نسر و پتو / ... )داشت روزگار می گذراندندهمراه با خو اهر و برادرانش بی بی کلثوم/فرزندانش یزدان پناه /داوری  /آقا سید نعمت الله فرزندانش بخشایش// آقا سید کاظم فرزندانش عطایی / آقا سید مهدی دختران ش سلطان  عزت و ... /فخر النسا ... ولی افسوس که پدرشان آقا سید علی در جوانی از دنیا رفت و آنها را با مادر شان بی بی ساره تنها گذاشت   اکنون از قسمت صوفه ی پتو (آفتاب ) به دلیل گسترش خیابان پشتی دیگر اثری نیست که من گاهی در همان ایام کودکی در همان صوفه ی آفتاب که می ایستادم سمت راست راه پله ای با دو سه پلکان بود که پایین می رفت و آنجا اطاق حدود سه در چها ر بود که وسط آن محل جریان آب بود که اندکی مسیر قنات جزین را تغییر داده بودند و آب زلال با ماهی ها ی درون آب خود نمایی می کردند بر بالای همین اطاق با ارتفاع حدود دوازده متر بادگیر قرار داشت و محل خنک برای تابستان ها بود ... درست در مقابل همین تصویر ساباد و کوچه ی روبرو ساختمان و عمارتی قرار داشت که در نوشته های گذشته از آن یاد شد  که خواهر بزرگ بی بی خدیجه (مادر بزرگ ) زندگی با همسر شان را در همان عمارت آغاز کردند و این ازدواج بی بی کلثوم (خواهر بزرگ )بر می گشت به آشنایی های سال ها قبل ... در باره ی آن سخن گفته ام ... از آقا جان میرزا بیک (فرزند امیر مرتضی قلی بیک) که اهل فردوس یا همان تون قدیم بودند ولی مادر  همین آقا جان میرزابیک که فرزند بازرگان گزین یعنی حاج سید محمود (در سال های 1200 هجری شمسی)بود(همسر امیر مرتضی قلی بیک )    و با همین آشنایی به گزین آمده بودند برای خواستگاری بی بی کلثوم که در حقیقت از طرف مادرش (بی بی ساره )نبیره ی همان تاجر بزرگ بود (بی بی ساره فرزند آقا سید عبدالله وآقا سید عبدالله فرزند بازرگان گزین حاج سیدمهدی    بود )     دو تن از فر زندان آقا جان میرزا بیک  به گزین آمدند و ساکن شدند و ازدواج کردند (آقا ذبیح الله بیگ ) که با بی بی کلثوم ازدواج کرد و آن دیگری (آقا کریم بیک )که ایشان هم در گزین ازدواج کرد ... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۱۴
سیدمحمود بخشایش