تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

بعد از آن سال های تلخ و شیرین که در مشهد الرضا با هم گذراندندآقا سید ابراهیم بیشتر ذهن ش به تلخی ها بود و هر وقت می خواست فراموش کند به جستجوی (دایی اش) می رفت از تلخی های راه رفتن و راه برگشتن از مشهد الرضا گفته ام ... خود مشهد الرضا هم جلوه هایی که ما اکنون در ذهن مان داریم را اصلا نداشت چه اوایل سلطنت احمد شاه و چه بعد ش که جنگ جهانی بود و داستان های خودش ...تازه پسر عموی شجاع و دانایش که تجربه های راه هر دو تا ی شان بود هم دیگر اکنون نداشت ...داستان  اجباری     بیرو ن آمدنشان از مشهد الرضا را هم اشاره کردم ...  حالا  قاجار رفته ... پسر عموی دانا و شجاع ش را هم از سر راه برداشتند ... مادرش معصومه هم به دیار باقی رفته بود مانده بود همسرش (بی بی خدیجه )که چیزی کم از برادر شجاعش (آقا سید نعمت الله ) نداشت ... اما اوضاع اجتماعی هم کمی تغییر کرده بود  الان رضا خان میر پنج آمده بود که فکر و اندیشه های دور و دراز داشت و پدر بزرگ ماند ه بود و روز های آرام جزین ... روز های آقا سید ابراهیم در همان خانه ی زیر ساباد آرام آرام می گذشت ا طاق ایوان و صوفه ی نسر و کتاب هایش آرامش می کرد فقط آواز آهنگین کفتر کو کو ها روی رف بالا و پیشون همین ایوان نسر سکوت را می شکست این طرف و آن طرف همین طاقچه ی آخر ایوان دو جفت کبوتر قمری داشتند لانه سازی می کردند و آقا سید ابراهیم پدر بزرگ داخل همان اطاق ایوان روز های گرم اواخر بهار را تجربه می کرد ... میرزا یحیی همین اوقات اواخر بهار راهی چاه قند خوش یا همان چهکند کمال میشد ... چاه قند کمال سر آب استخر اگر به دنبال جوی آب که از(جآلو ) خارج می شد  می رفتیم اولین باغ سر کوچه ی سمت راست باغ آباد و پر از درخت میرزا بود ...آقا سید ابراهیم هر چند در چاه قند شیخ ساکن می شد حتی خواهرش بی بی سلطان هم بود ولی گاه گاهی سه دختر و پسر ش (سید احمد ) را با مادرشان در چاه قند تر می گذاشت و پای پیاده به یاد همان سالهای سخت به دیدار (دایی) میرزا یحیی  به چاه قند کمال میرفت ... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۵۵
سیدمحمود بخشایش