تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ب.ظ

۰

سماور ذغالی ودرخت گردو ...

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ب.ظ

... این سماور ذغالی که اکنون زیت بخش یک میز در خانه ای آپارتمانی است روزگاری در چاه قند شیخ با آب شیرین قنات پر می شده است  ودور هم می نشسته اند ودر سایه ی درخت کهنسال (جوز )گردو ... وچای می خورده اند یادشان گرامی و خدایشان رحمت کند ...و شاید در گزین هم آب شیرین (شو بلگی )را در این سماور می ریخته اند ...حدود یک صد سال قبل ... اکنون یادگاری  بیاد ماندنی در نزد ما ... آنها که (چهل سال قبل ) گذر شان به( چاه قند شیخ )افتاده   خوب بیاد دارند درخت کهنسال گردو را در بالا تر از استخر در کنار جوی آب که همین سماور ذغالی  در داخل آن جای می گرفت ...درخت گردو  در کنار جوی آب  سایه ای پهن وبزرگ وفرح بخش داشت و در کنارش یک (تراز ) کوچک صدای موزون آب را  در می آورد از کنار درخت گردو ی بزرگ که قطر آن بیش از یک متر بود تا آن بالا تر  جایی که آب قنات آشکار می شد حدود پنجاه قدم بزرگ بود عمر درخت گردو آنقدر زیاد بود که دا خل آن از پایین خالی شده بود و یادم هست روزی وروزگاری  آن زمان های دور شاید پنج یا شش  ساله بیشتر نبودم که مادر بزرگ بی  بی خدیجه در همین داخل درخت گردو سماور کوچک را قرار داده بود و چای می خوردیم ...اکنون دیگر شاید بیش از پانزده سال است  که دیگر کوه های اطراف چاه قند شیخ برف باران خوبی به خود ندیده است مثل آن دوران که صدای آب سیلاب در چاه قند در بهاران شنیده می شد که از بالای  ( زو )دری چاه قند   به طرف پایین وکوه سیاه جاری می شد  ... ویا برف هایی که درزمستان گاهی تا زانو ها  در برف می رفتیم  ... آیا دوباره  کوه های    (سیاه )  ( چهار خال )  و (کوه سرخ ) ان برف و باران ها را  خواهند دید ...و اکنون ما باز ماندگان  ... باید چه کنیم ... اگر به خود آمده ایم  که چه خوب ..الان هم دیر نشده است قلب و اندیشه و پا و سر و دست را بیشتر مواظب باشیم  و آن کنیم که در( پایان کار این قافله ی عمر ) به کار وان سرایی که مقصد ما است (درپایان راه) در آن آرامش و صفایی خدایی  احساس کنیم ... به امید خدا...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۰
سیدمحمود بخشایش