تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ق.ظ

۰

سال های پر التهاب  و پر آشوب برای شان همان سال هایی بود که آرزو و آرمان شان تحصیل بود از آبادی کوچک در همان سال ها با نبود هیچ طریق راه و  وسیله ای هدف خودشان را یافته بو.دند و شاید هم پدرانشان که خود هم بهره ای از علم داشتند بیشتر شوق در این دو ایجاد کرده بود آری ... هر چند آقا سید علی فرزندانش را خیلی زود گذاشت و به دیار باقی رفت (حدود سال 1285 هجری شمسی)    و بزرگتر فرزندان ش که آقا سید نعمت الله بود فقط در حیات پدر در راه رفتن به مشهد الرضا بود ولی همان گونه که در بخش های گذشته گفتم خواهر و برادران کوچک آقا سید نعمت الله (آقا سید کاظم بی بی کلثوم بی بی خدیجه   آقا سید  مهدی...)  بیش از ده   دوازده سال نداشتند در این اوضاع و احوال برادر آقا سید علی (آقا سید هدایت )  مسئولیت بزرگ سر پرستی فرزندان برادرش راهم به عهده گرفت آقا سید هدایت در همان  اوج سال های دیکتا توری مخمد علی شاه قاجار در فقدان از دست دادن برادر خودش امید به شجاعت و بزرگی فرزند برادر ش (آقاسیدنعمت الله )فرزند  آقا سید علی داشت ... آری (آقا سید نعمت الله )فرزند آقا سید علی دلاور مرد و جوانی شجاع بود که خاطر عمو را آرام می کرد آقا سید هدایت در همان سالهای حکومت مخمد علی شاه قاجار شاهد عزیمت فرزند برادرش به مشهد ا الرضا بود  و من هرچه را از پدر بزرگ (پدری )  شنیده بودم  و در آرزوی دیدنش مانده    ... همان گونه که حتی پدرماهم چند ماه بعد از نبودن پدرش  پا به دنیا گذاشت و عمویش آقا سید هدایت که پدر بزرگ مادرمان هم بود به   همان امید فرزند خودش (آقا سید ابراهیم ) را هم (چند سال بعد )  راهی مشهد الرضا کرد آری همان طور که قبل گفتم سال هایی درک ش کرده بودم (آقا سیدابراهیم را می گویم ...پدر بزرگ مادر ی مان   )... هیچگاه ندیدم که خودش را شریک شادی ها و باز ی ها ی کودکانه ما کند حق  هم داشت سال های سختی را پشت سر گذاشته بود (آقا سید ابراهیم پدر بزرگ مادری)   همان سال های سختی که در نهایت به از دست دادن پسر عمو یش (آقا سید نعمت الله )خاتمه یافته بود... اواخر حکومت مخمد علی شاه بود که با پسر عمویش عازم مشهد الرضا شده بود خودش آرام بود اما پسر عمو (آقا سید نعمت الله )ماجرا جو  و شجاع و فعال بود اسب داشت و اسلحه و اهل سیا ست  و اجتماع بود از آن طرف هم محمد علی شاه قاجار پیش از آوردن فرزند ش (احمد شاه ) داشت آخرین تلاش ها یش را همراه با وحشی گری و غارت  در سایه ی حکومت قزاق ها به انجام می رسانید (آقا سید نعمت الله فرزند آقا سید علی )همراه با تحصیل در مشهد الرضا همراه با پسر عمو یش (آقا سید ابراهیم ) به دلیل همان شجاعت و دلاوری و در صحنه بودن جزو سر شناس ان و معتمدان در مشهد الرضا شده بود و در محله ی عید گاه (حوالی فلکه ی آب و بازار زضا و پشت بازار رضا ) سر شناس و مشهور بود   سر انجام هم در آشوب و به نظمی های اواخر حکومت احمد شاه قاجار سال   (  1299 هجری شمسی)    زندگی خودش را فدای همان آرمان های ش کرد ... احمد شاه آمده بود  اما حکومت تزار ها  در سراسر شمال ایران حاکم بود ... احمد شاه آمده بود اما (سالدات ) های حکومت تزاری همه جا پراکنده بودند و هیچ گونه حیا وآزرم ی هم نسبت به اعتقادات مردمی نداشتند اخمد شاه آمده بود اما انگلیسی ها با افکار خطرناک و حشیانه اشان کم کم جای حاک میت تزار ها را میگرفتند و فرمانده ی قزاق های ایران می شدند  در همان اوضاع و احوال بود که در مبارزه با همین اشغال گری ها آقا سید ابراهیم پسر عموی شجاع  و با ایمان  خودش را از دست داد جنگ جهانی اول آغاز شده بود و سراسر شمال ایران در اشغال حکومت (تزار ها ) بود ... در  یکی از همان روز های پر آشوب  در مشهد الرضا که دو پسر عمو در زمین ها و کشتزار های    اطراف مشهد در محدوده ی فلکه الندشت گذر می کردند مورد شناسایی سالدات ها قرار می گیرند و به فرمان ایست توجه نمی کنند چون (اقا سید نعمت الله همیشه اسلحه ی کوچک کلت کمری  خودش را همراه داشت ) آنها برای فرار از دست اشغال گران خودشان را در همان الندشت  به چاه های قناتی می اندازند که این چاه ها در (گل خطمی )که اکنون ما (انتهای نخریسی و یا همان (ایستگاه غدیر ) می شناسیم ختم می شد و این دو همان جا از قنات خارج می شوند ... ادامه دارد 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۰۸
سیدمحمود بخشایش