صبح آفتاب که روی درخت انجیر را روشن می کرد مادر بزرگ جیب من را کیشته و انجیر می کرد و من پایم راداخل دالان می گذاشتم و بعد از درب چوبی دو ( لت ) به فضای چهار گوش جلو درب چوبی وارد می شدم سمت چپ یک درب چوبی بود که به ساباد راه داشت و رو برو ی من باز هم درب چوبی بود که به (بهار بند )یا همان فضای باز نگهداری (چاروا ) یا (مال ) ها راه داشت آن روز قصد رفتن به (کشمان )زمین های زراعتی پایین دست را داشتیم از زیر ساباد به سر کوچه رفتیم و در سر کوچه سمت چپ به طرف پایین مسیر آب قنات را دنبال کردیم ما هی های درشت داخل آب بسیار نمود ار داشتنددر همراهی آب قنات به جایی رسیدیم که سمت راست ما دو حمام بود (زنانه و مردانه )یادگار آقا سید هدایت در حدود سال های (1295 هجری شمسی) از آنجا به بعد زمین های پر از محصول به چشم می آمد چیزی که بیشتر از همه چشم ما را می گرفت خربزه های زرد رنگ بود که عطر و بوی آن بسیار دلپذیر همه جا پیچیده بود گاورس گندم ارزن و...بیشتر کشتزار را در بر داشت به شکل معمول باید از دروازه ی ( ته ) در محله ی بیرجندی ها وارد کشتزار ها می شدیم که راه اصلی بود کمی که در کنار نهر قنات جلو می رفتیم دو طرف نهر پر از (پودینه )های خوش بو و زیبا بود جلو تر که می رفتیم به فضا و میدان گاهی صاف در دامنه ی کوه ( توشلگی ) می رسیدیم که به آن خرمنا می گفتند و در جای جای آن (مرداد ماه و شهریور ماه )خرمن خرمن گندم ها را دایره وار می گذاشتند جای جای اطراف انباشته های بر روی هم بوته ها ( جالگ ) که پرنگانی از گنجشک کمی بزرگتر بودند به چشم می آمدند خرمن ها را باید با ( بردو ) نرم کنند و کاه ها از گندم جدا شود همین راه کنار خرمنا را به طرف پایین که می رفتیم جهت چپ جاده ادامه ی کوه (نوشلگی )بود و سمت راست زمین هایی که انواع محصولات (تابستان ی ) کشت داشت کمی پایین تر دو آسیا ی آب ی بود با فاصله ی از هم که به تماشای آن می رفتیم ارتفاع جایی که آب وارد حوضچه می شد تا پایین حدود هفت متر بود و از بالا تا پایین فشار آب آن قدر زیاد بود که در پایین یک محور چوبی سنگ بسیار بزرگ دایره شکل را بر روی سنگ زیرین حرکت می داد و می چرخاند و به این روش گندم ها در سایش دو سنگ آرد می شدند از همین جوان های با شهامت پیدا می شدند که خود شان را داخل این محفظه ی چاه گونه بیا ندازندو تا پایین بروند و بالا بیایند از پایین تا بالا (پا گیر ) هایی از آجر در دو طرف این استوانه عمیق جا سازی شده بود که باید با مهارت پا را در عمق به یکی از این (پا گیر ) های استوانه زد تا برگشت امکان داشته باشد ...
- نوادگان آقا میر عطا (دو پسر عمو ...دو پدر بزرگ )
- درباره ی این وبلاگ...
- ...تخت هلا کو خان مغول ... افسانه ی مقاومت ...
- سماور ذغالی ودرخت گردو ...
- بزرگان و سادات جزین .و تون در سالهای یک هزار و دویست هجری شمسی
- نمایی از کوه قلعه ی تون (فردوس)
- مدرسه ی فاضل خان مشهد مقدس
- موزه ی مردم شناسی (تون ...حمام خیروض )
- گزین آن سال های دور ...
- جزین چشمه ها و آبادی های دامنه ی کوه سرخ