مزار در شهر قدیم
دراستان جانان از آسمان میاندیش کز اوج سر بلندی افتی به خاک پستی هنر انسانهای بزرگ آن است که به دشواری کار نمی اندیشند بلکه به عظمت آنچه خواهند یافت می اندیشند ...
بازنویسی خاطرات برای به یاد سپردن نام های قدیمی وروزنه ای به اعتقادات وارزش های نیاکان است همه ی اسم ها ونام هایی که از آن یاد می شود چه ادبی ،جغرافیایی،اجتماعی وغیره یادگاری ازارزشمند ترین گنجینه ها است که همه ی ما وظیفه داریم آ نرا حفظ کرده و به آیندگان بسپاریم
یادم هست چند سالی قبل از زلزله یکی از ادیبان شهرمان که دبیر ادبیات سالهای قبل از زلزله هم بودند از یک اتفاق جالب که خودشان هم شاهد بودند در سال های (یک هزار وسیصد وچهل شمسی) شخصی در لباس درویشی به شهر وارد شده بود ودر داخل حیاط مزار ساکن شده بود وشب ها هم همانجا می خوابید یک روز صبح وقتی سرایدار مزار از خواب بیدار می شود می بیند از درویش خبری نیست ونقبی هم به زیر مزار زده شده است ! (واین خاطره را من از کسانی دیگر هم شنیدم )
ودرباره مزار گفته ها بسیار است ,