تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۷ ق.ظ

۱

کوه سرخ چشمه هایش...

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۷ ق.ظ

تپه های خاکی را یکی بعد از دیگری بالا وپایین رفتیم ... یک دو سه ...  تپه چهارم سه آبادی ردیف شده از پایین به بالا  خودشان را به ذامنه ی کوه سرخ چسپانده بودند وما به آنها   (کلاته  ) می گفتیم ... تلواز   میمینگ و میمینگ بالا ... میمینگ بالا که خودش را بالا تر از همه به دامنه ی کوه سرخ داده بود از آن سوی کوه سرخ و چشمه هایش سخن گفتم ... تودو ... دری کلاغ  ... دری شیش که تا لیروم  وسرتخت ادامه دارد و    یاد آور  (علی پهلوان ) پهلوان نا می گزین بود که سال ها پیش  در محدوده یی فراتر از ولایت گزین  نامش بر سر زبان ها بود و موجب افتخار ولایت مان  ... می خواستیم قبل از بالا رفتن از کوه سرخ به سراغ پیرزن مهربان ( بی بی ساره  ) برویم که در میمینگ پایین بود ولی هوا داشت گرم می شد و ما هم حالا کنار چشمه ی آب تلواز   پایین تر از میمینگ بودیم ... قبل از گرم شدن هوا ساعت شش و نیم صبح بود که از چشمه ی آب شیرین وزلال  تلواز آب خوردیم  و به آرامی از مسیر کول باد یو ( باد هور  ! ) صعود را آغاز کردیم این  مسیر در دامنه های کوه سرخ یک مسیر تونل مانند تا نزدیک قله  ادامه داشت در بخش های گذشته در باره ی  صعود به قله سخن گفته ام ... درختچه های انجیر  بید مشک  بنه  جای جای دامنه را پوشانده بود حدود دو ساعت طول کشید که به قله رسیدیم و در مسیر شمال حرکت کردیم  و اکنون در پایین پای ما میمینگ پایین و بالا قرار داشت  پایین رفتن را آغاز کردیم  هنوز که هنوز است میمینگ بالا شکوه و برکت و آب و آبا دی خود را دارد چون آب از دل کوه می گیرد  ... ما قصدمان  میمینگ پایین بود هوا در ابتدای خرداد ماه در کنار چشمه و استخر آب کلاته ی میمینگ پایین سرد بود در سایه سار درختان از چشمه آب خوردیم درختان توت و شاه توت میوه های خودشان را نشان می دادند و ما به سراغ پیرزن مهربان  ( بی بی ساره  ) رفتیم در ابتدای باغ  با خوشحالی از ما استقبال کرد (با تکیه کلام زیبایش |عمو از کوجه میه ... )   وارد باغ که شدیم درخت بزرگ و پر شاخ وبرگ توت (بخارایی ) مشهدی  یا نقلی میوه های رسیده اش را به ما تعارف می کرد در در گوشه ای از باغ  مرغ ها و خروس ها و مرغی که جوجه هایش به دنبالش بودند  بازار گرمی می کردند تنور نان هنوز گرم بود ... چند بره وبزغاله هم در آغال بره ای بود و سر شان از سوراخ  برای خوردن علف بیرون بود در میدان گاهی  جلو باغ  زیر سایه سار درخت توت  نشستیم و منتظر چای آتشی روی اجاق شدیم ... 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۵
سیدمحمود بخشایش

نظرات  (۱)

خیر، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.