تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ب.ظ

۰

چهکند کمال ...

چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۹ ب.ظ

آن روز (علی برات ) گله ی بز ها و گوسفند ها را صبح زود قبل از روشن شدن هوا از آغال های با دیوار های گلی که دایره وار بود و بالای آبادی  (چهکند کمال )قرار داشت بیرون آورده بود و از بالای قنات گذر داده بود و از کنار رود خانه به آن طرف و به سمت کوه ذریوار رفته بود ... ما بچه های دوازده  سیزده سال  بودیم و ساعت های هشت ونه صبح از وسط های کوچه باغ هوای لب استخر می کردیم ... یکی دو باغ را که جلو می رفتیم به دو درخت توت بخارایی می رسیدیم که اگر چه بلند هوا بود ولی توت های شیرین آن ما را به شیطنت وا می داشت و با سنگ به  شاخه های آن میزدیم تا توت ها بریزد وما بخوریم ... در کنارش در سمت راست یک( بار بند )  بود   با دیواری نه چندان بلند که هر وقت  پای درخت ها که می رسیدیم با سر و صدای ما دو گاو تنومند با شاخ های بلند و تیز خود سر شان را از دیوار بالا می آوردند و گوشهایشان را به سمت ما تیز می کردند و به ما نگاه می کردند (علی چراغ) خر کار آقای علمی با این گاو ها آشنا بود و آنها را برای گاو رانی و شخم زدن  تر و خشک می کرد  ...کمی در کوچه باغ که جلو می رفتیم درخت چنار بزرگی بود که می گفتند یادگار با با بزرگ (آقا سید ابراهیم )است در قسمت های گذشته از ایشان یاد کرده ام ...در کنار همان درخت چنار درخت شاه توت بود که کم کم میوه های آن قرمز می شد آب در جوی کوچه باغ  آرا م  وبی صدا جریان داشت و آن طرف تر سمت چپ به طرف استخر باغ آباد (میرزا یحیی) بود ما کم کم به لب استخر آب می رسیدیم در کنار ورودی آب قنات به استخر درخت بزرگ بید که داخل آن خالی شده بود قرار داشت و معمولا (علی برات )وسایل چای و بعضی ظروف را داخل آن فضا می گذاشت و ما خیره به سوزنک (سنجاقک)ها یی شده بودیم که بر روی فضای برکه مانند استخر در پرواز بودند ... به دنبال جوی آب و درخت هایی که کمی بالا تر سایه سار خود را بر کاریز (دهانه ی قنات)    انداخته بودند و در ابتدای قنات بود حرکت می کردیم و از آب گوارا و خنک وسبک وشیرین با دست هایمان سیراب می شدیم در چهکند کمال بر خلاف چهکند شیخ نه از ماهی ها در استخر خبری بود  ونه از خرچنگ ها ی کنار جوی آب ... اگر مسیر بالای قنات و چاه های آن را دنبال می کردیم حدود سه چهار کیلو متر  بالا تر دو  (کلاته ) ی آباد قرار داشت ...داشتیم در سایه سار درختان توت ابتدای قنات  پشت به کوه سرخ  دست ها یمان را در آب سرد می گذاشتیم  و چشممان به دامنه های دو کوه ذریوار و عقاب قال بود ( در قسمت های گذشته درباره ی این دو کوه زیاد صحبت کردم ) اما  الان چیز دیگری نظر ما را به خود جلب کرده بود صدای زنگ گله از آن طرف رود خانه و از دامنه ی کوه ذریوار     از آن سوی می آمد  مثل  اینکه برای رسیدن به آب با هم مسابقه ی  گذاشته بودند ... گله داشت از دامنه های بالای کوه ذریوار  واز طرف  (دالو  ) می آمد ...(تصویر دامنه ی کوه ذریوار و در مقابل ما چهکندخوش قرار دارد )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۴
سیدمحمود بخشایش