تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ

۰

کفتر کو کو ها ومادر بزرگ

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ

همین روزها که در لابلای غوغای شهر بزرگ ودر سایه ی امام مهربان(علی ابن موسی الرضا)علیه السلام و در گوشه ای از این شهر صبح زود ساعت پنج هنوز هوا تازه روشن می شود  قمری ها یا همان (کفتر کو کو ها )سایه اشان در پشت پنجره ی آپارتمان پیدا می شود که عادتشان داده ام برایشان ارزن بریزم آنها من را یاد مادر بزرگ می اندازندهمان خانه ی با صفا در ولایت مان جزین که ساباد وایوان و صوفه را که به یاد می آورم راحتی و آرامش خاطر به ارمغان می آورد  ...جای جای آن خانه ی زیر سابادوبعد از (هودک) وبعد دالان کوتاه که بالای آن یک بالا خانه وراه پله بود  و ما پا که به داخل حیا ط کوچک می گذاشتیم وسط حیاط درخت کوچک انجیر سیاه اولین چیزی بود که نگاهمان را به خود می گرفت به داخل حیاط در سمت راست می رفتیم  و روی دیوار ها  ی چهار طرف حیاط طاقچه های کوچک جای کفتر کو کو ها بود  ورف بالای ایوانها ی دوجهت پتو ونسر بیشتر کفتر کو کو ها جا خوش می کردند که همیشه ی روزگار در پایان خرداد ماه وابتدای تابستان این ایوان وصوفه ی نسر بود که ابتدای شب چراغ توری وچراغ لامپا روشنای ما بود وپدر بزرگ ومادر بزرگ که چای و سماور ذغالی شان به راه بود وپدر بزرگ آقا سید ابراهیم که با عینک ته استکانی خودش کتاب حافظ شیرازی را آهسته آهسته داشت می خوانددر باره ی پدر بزرگ گفتم که درس خوانده ی مدرسه ی فاضل خان در بالا خیابان مشهد بود همان سالهای سخت و دشوارو حالا که گاه گداری هوس ولایت میکنم از آنها که موجب رشد کودکانه امان شدندیادم نمی رود بر سر مزار شان در کنار مزار شهدای جزین سوره های قدر و حمد را می خوانم ...  شب ها زود می خوابیدیم همان جا با ترنم زیبای شعر های حافظ که برای ما فقط لالا یی خواب بود اما صبح تاریک و روشن که می آمد  خواب ناز صبح گاهی برای ما که کودکانی ده ساله بودیم با همین آوازآهنگین کفتر ها روی رف بالای سر مان آغاز می شدو صبح ما را زیبا می کرد داخل ایوان (نسر )و روی قالیچه های گلدار لاکی رنگ که از شب گذشته خوابیده بودیم و وزش نسیم صبح یک روز تابستان خواب شیرین صبحگاهی مابا صدای آهنگین (کفتر کو کو ها )همراه می شداین صوفه و ایوان که ما خوابیده بودیم تا نزدیکی های ظهر آفتاب نمی گرفت وصوفه ی نسر برای همین در تابستان محل خواب و استراحت بود  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۶/۲۷
سیدمحمود بخشایش