تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ق.ظ

۱

چاه قند شیخ به سمت کوه سرخ...

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ق.ظ

... هوا  هنوز گرگ و میش بود ... و صدای زنگوله های گوسفندان از داخل آغل می آمد و سگ گله هم آن بالاتر  از چشمه کنار آغل چشمانش برق می زد ... نشانه های آمدن صبح آواز پرنده ای زیبا بود و زیبا هم می خواند کم کم باید بر می خاستم تا در کنار جوی آب در کوچه باغ به طرف استخر بروم و بالا تر از استخر در کنار درخت گردوی بزرگ در کنار چشمه وضو بگیرم و هم کوزه ی سفالی را از آب پر کنم  ... چراغ سیمی دستم بود  آن را روی تخته سنگ پهن و بزرگ که پایین پای درخت گردو بود گذاشتم کوزه را که داخل آب قرار دادم آرام آرام خرچنگ های آب شیرین خودشان را به زیر تخته سنگ ها می کشیدند نگاهی به استخر انداختم  دور تا دور استخر درختان توت سر به آسمان داشتند و گویا از اینکه پا ی شان در آب استخر است خدا را سپاس گزاری می کردندو همراه با نسیم شاخ وبرگ هایشان را حرکت می دادند و میوه هایشان را سخاوتمندانه به ماهیان درشت و ریز استخر هدیه می دادند صدای قور باغه ها در این طرف  و آن طرف استخر  تنها صدایی بود که سکوت  آن جا را می شکست در باز گشت به طرف کوچه باغ هوا هنوز روشن نشده بود سماور ذغالی را روشن کردم وبه نماز ایستادم و پروردگار را به خاطر همه داده ها و نداده ها یش (که حکمت است ) سپا س گزاری کردم ... صبحانه نان و پنیر و شیر بود  ... هوا هنوز کامل روشن نشده بود که از سر آب و بالای چشمه به طرف تپه های خاکی سمت چپ راه افتادیم ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۳
سیدمحمود بخشایش

نظرات  (۱)

شادترین مردم لزومأ بهترین چیزها را ندارند بلکه از هر چه سر راهشان قرار مىگیرد بهترین استفاده را مىکنند