تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ

۰

چاه قند شیخ وکوه های شمال ...

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ
تپه های خاکی را یکی بعد از دیگری بالا وپایین رفتیم به بالای هر تپه که می رسیدیم کوه ها در سمت راست ما همان گونه همراه ما بودند کوه سیاه بالای چهکند  و بعد از آن قله ی چهار خال که به کوه سرخ نزدیکتر بود ... یک دو سه ...  تپه چهارم سه آبادی ردیف شده از پایین به بالا  خودشان را به ذامنه ی کوه سرخ چسپانده بودند وما به آنها   (کلاته  ) می گفتیم ... تلواز   میمینگ و میمینگ بالا ... میمینگ بالا که خودش را بالا تر از همه به دامنه ی کوه سرخ داده بود (از آن سوی کوه سرخ در بخش های گذشته سخن گفتم چشمه سار های تودو ... برخشتا ... درشیش ... دری کلاغ   تالیروم که   یاد آور  (علی پهلوان ) پهلوان نا می گزین بود که سال ها پیش  در محدوده یی فراتر از ولایت گزین  نامش بر سر زبان ها بود و موجب افتخار ولایت مان  ... به امید خدا بتوانیم باکمک هم ولایتی های مان  گوشه هایی از زندگی این پهلوان را در نوشته های مان جاودانه کنیم ... )می خواستیم قبل از بالا رفتن از کوه سرخ به سراغ پیرزن مهربان ( بی بی ساره  ) برویم که در میمینگ پایین بود ولی هوا داشت گرم می شد و ما هم حالا کنار چشمه ی آب تلواز   پایین تر از میمینگ بودیم ... قبل از گرم شدن هوا ساعت شش و نیم صبح بود که از چشمه ی آب شیرین وزلال  تلواز آب خوردیم  و به آرامی از مسیر کول باد یو ( باد هور  ! ) صعود را آغاز کردیم این  مسیر در دامنه های کوه سرخ یک مسیر تونل مانند تا نزدیک قله  ادامه داشت در بخش های گذشته در باره ی  صعود به قله سخن گفته ام ... درختچه های انجیر  بید مشک  بنه  جای جای دامنه را پوشانده بود حدود دو ساعت طول کشید که به قله رسیدیم و در مسیر شمال بربالای ستیغ قله  حرکت کردیم  و (اکنون دراین بالا دست ) پایین پای ما میمینگ پایین و بالا قرار داشت  پایین رفتن را آغاز کردیم  هنوز که هنوز است میمینگ بالا شکوه و برکت و آب و آبا دی خود را دارد چون آب از دل کوه می گیرد  ... ما قصدمان  میمینگ پایین بود هوا در ابتدای خرداد ماه در کنار چشمه و استخر آب کلاته ی میمینگ پایین سرد بود در سایه سار درختان از چشمه آب خوردیم درختان توت و شاه توت میوه های خودشان را نشان می دادند و ما به سراغ پیرزن مهربان  ( بی بی ساره  ) رفتیم در ابتدای باغ  با خوشحالی از ما استقبال کرد (با تکیه کلام زیبایش |عمو از کوجه میه ... )   وارد باغ که شدیم درخت بزرگ و پر شاخ وبرگ توت (بخارایی ) مشهدی  یا نقلی میوه های رسیده اش را به ما تعارف می کرد در در گوشه ای از باغ  مرغ ها و خروس ها و مرغی که جوجه هایش به دنبالش بودند  بازار گرمی می کردند تنور نان هنوز گرم بود ... چند بره وبزغاله هم در آغال بره ای بود و سر شان از سوراخ  برای خوردن علف بیرون بود در میدان گاهی  جلو باغ  زیر سایه سار درخت توت  نشستیم و منتظر چای آتشی روی اجاق شدیم ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۳۰
سیدمحمود بخشایش