تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۵۶ ب.ظ

۰

سال (1349 شمسی ) بهار و تابستان همه جا آباد بود  کوچه باغ چاه قند کمال متفاوت بود  آب آرام و روان در جوی جریان داشت و از ویژه گی هایش این بود که در جای جای حاشیه آ ب روان (پودینه ) یا همان نعنای وحشی  روییده بود بوی و رایحه ی حیات بخش آن در دنبال کردن آب روان به ما شادی و نشاط می بخشید ... در کوچه با غ چاه کند کمال هر چه از استخر فاصله می گرفتیم و جوی آب را دنبال می کردیم درخت ها همه توت بود و سایه سار بلند آن فرح بخش ...  حدود دو کیلومتر را باید می رفتیم تا به برج کوک گیر (کبک گیر ) برسیم که آنجا انتهای آبادی بود و کشتزار های بسیا رکه از این برج که نشان از روز های اوج و شکوه را می رساند که بر بالا ی آن برج به نگهبانی  کشتزار می پرداختند از همین برج که اکنون دیگر اثری از آن باقی نیست تا باغ ها حدود یک کیلو متر کشتزار ها همه چیز داشت ... ارزن گاورس گندم یونجه و حتی جالیز هایی فراوان که خربزه و هندوانه و خیار داشت و ما (دستمبو ) ها یی خوشبو در میان جالیز ها می دیدیم ... و ما صبح ها زودتر از خورشید از خواب بر می خا   ستیم و تکه نانی که روز قبل در تنور پخته شده بود بر می داشتیم و از مشگ ماست مقداری روی نان می مالیدیم و  همراه یک دو همراه از بالای چشمه به سمت چپ و کوه های (دریوار    و    عقاب قال می رفتیم  به همین سنگ بزرگ که می رسیدیم رو برو یمان چاه قند بود و پشت سر مان تازه شیب تند کوه دریوار آغاز می شد  خورشید هم تازه خودش را از بالای قله ی کوه سرخ در آن روبرو  و آن سوی چاه قند کمال   به ما نشان می داد     من وعمو (حسین آقا )همین جا بر روی این سنگ بزرگ نشستیم و چشم به آبادی کوچک (چاه قند کمال ) عکس یادگاری گرفتیم صبح زود یک روز خرداد ماه بود که هدف بالا رفتن از    کوه پشت سرمان (کوه دریوار ) بود وما  بعد از برگشت از قله ی کوه این عکس را به یادگار برداشتیم ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۰
سیدمحمود بخشایش