تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

سه شنبه, ۳ آبان ۱۴۰۱، ۱۱:۲۴ ق.ظ

۰

انسان ها روزگارشان را می گذرانند و برای ما هم فرصت اندک است که روزگارانی بر ما خواهد گذشت که نامی باشد یا به کار وان گذشتگان بدون هیچ نام و نشانی خواهیم پیوست وقتی میبینیم و احساس می کنیم که میتوانست یک اتفاق کوچک و یا یک  حادثه ویاحتی یک اندیشه  می تواند بسیاری از اسرنوشت ها را تغییر دهد... آن روزی که در واپسین روزهای زندگی فرزند (بی بی کلثوم) خاله ی مرحوم والده داشت می گفت  دایی جان اگر دو نفر در زندگی ما عمر به دنیا داشتند و قهر   روزگار آنها را از ما نمی گرفت روزگار و زندگی ما از این رو به آن رو می شدو بهتر از امروز بودیم یکی عموی من (آقا رحیم بیک ) و دیگری دایی من (آقا سید نعمت الله)و اما در شرح حال آقا رحیم بیک خوانده بودم که پدر بزرگش روزگاری در سال های (یک هزار و دویست وپنجاه شمسی )والی جنوب خراسان بوده است وپدرش آقا جان میرزا بیک با حاجی آقای شاه (هم زلف ) بوده است وقتی حاجی آقا ی شاه و پسرشان (آقای بشیر)   به دلیل همین تخریکات مردمی مجبور به ترک فردوس وسکونت در تهران میشوند آقا جان میرزا ابراهیم بیک چاره ای جز پناهنده شدن به خانه ی مجتهد(میرزا زین العابدین ) ندارد که به گفته ی (میرزا محمد علی منشی طبسی )حکم قتل او از ایالت کبری صادر شده بود گوشه های پنهان این ماجرا در کوچه پس کوچه های روزگار آن زمان مانده است ...اگر خانه ی (میرزا زین العابدین مجتهد )نبود سیاست روزگار چه می کرد و فرزندانش (آقا رخیم بیک /آقا ذبیح الله بیک /آقا کریم بیک) چه سرنوشتی در انتظارشان بود دو فرزند به گوشه ای از روستا نزد  اقوام دایی شان رفتند و روزگار گذراندنداما آقا رخیم بیک و فرزندانش در تون  ماندند و زندگی کردند اما هرچند چهره ی مردمی آقا رحیم بیک زندگی آرامی  را برایش فراهم کرده بود اماسیاست های روزگار چیز دیگری برایش تقدیر کرده بود اندیشه هایش با دو برادر دیگر متفاوت بود و ماندن در فردوس دلیل مقبول بودن او از جانب مردم بود فرزندش ( فاطمه سلطان     )که نوه هایش بعد ها (آذرمی نام  خا نوادگی  آنها بود )به جهت اخلاق وایمان خوب و پسندیده اش بامیرزا باقر فرزند میرزا محمود روحانی سر شناس و مورد احترام مردم ازدواج می کند میرزا محمود خودش دامادمیرزای مجتهد (میرزا زین العابدین ) بود این ازد واج موجب ارزش و اعتبار بیشتر (آقا رحیم بیک  )می شود بعد ها نشانه هایی از حضور فرزندان (فاطمه سلطان و میرزا باقر )در جزین می بینیم (آقا سید جلال آذرمی ) نوه ی دختری  آقا رحیم بیک در چاه قند شیخ سکونت داشته است اما دایی که گفتم  همان پدر بزرگ پدری  می باشد که تصویر ایشان را آوردم   درباره ی ایشان بسیار سخن گفته شد و فر زندش که پدر ما بود چه سختی ها یی که برای بزرگ شدن پیش رو داشت در باره اش گفتم و نا گفته ها را خواهم گفت آن روزهای سخت که حرامی ها در هر گوشه ای کمین داشتند در دمدمه های جنگ جهانی اول هر شهر و آبادی دیوار و حصار داشت وحرامیان در پشت این حصار ها و دیوار ها و بی باکی آقا سید نعمت الله پدر بزرگ ... احتیاط در کارش نبود دانش اجتماعی و علمی اش او را از فعالان  اجتماعیون / اعتدالیون  محله ی عید گاه مشهدالرضا  کرده بود آن طرف تر همین محله ی عیدگاه ملک الشعرای بهار در محله ی سرشور مشهد که هم   درس پدر بزرگ بود هم مثل پدر بزرگ درس می خواندند و هم مبارزه می کردند  اما سالها ی زندگی پدر بزرگ دریکی از همین سفر های کوتاه بی بزگشت به   جزین از  مشهد الرضا به گونه ای اسرار آمیز   پایان یافت  و پسر عمو یش (آقا سید ابراهیم ) پدر بزرگ مادری   هم که رفیق راه او بود وما درکش کرده بودیم همیشه عمر را در سکوت اسرار آمیز  و معنی داری به سر می برد  ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۳
سیدمحمود بخشایش