تون و جزین سرزمین نیاکان

خاطرات نیاکان
تون و جزین سرزمین نیاکان

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست ...

بایگانی

آخرین نظرات

آخرین مطالب

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

 ازدبستان که واردخیابان می شدم گاهی از اوقات به سمت راست وبالای خیابان می رفتم پس ازطی مسافتی به کوچه دراز می رسیدم در ابتدای کوچه دراز شیرینی فروشی بودکه میتوانستم با چهار قران برای خودم چیزی بگیرم وباز هم سمت راست داخل کوچه دراز را طی می کردم سمت راست آنمیدان ورزش دبستان نجفی بود که الان هم هست وسمت چپ حوزه ی علمیه نیم ساعت زمان می گذشت تا به یک سه راهی می رسیدم سمت چپ به چهار سومی رفت و سمت راست به طرف بازار ومن برای رفتن به خانه باید به طرف راست و بازار می رفتم البته روبروی من اداره ی فرهنگبود قبل از رسیدن به بازارسمت چپ کوچه ای به طرف خانه می رفت که از یک ساباد بزرگ باید رد می شدم ومن بازار را انتخاب می کردم در بازار دو کاروان سرای قدیمی و بزرگ بود که نام یکی از آنها در داستانهای مستند اسماعیلیان آمده است آن زمانی که مامورکشتن خواجه نظام الملکاز قلعه ی ده محمد طبسماموریت پیدا می کند ودر آن کاروان سرا توقف دارد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۶
سیدمحمود بخشایش
درب خروجی کاروانسرادر   بازار قنات (نخ شور ) از مقابل آن عبور می کرد وفدایی اسماعیلیان در همین کاروان سرا مدتی سکونت می کند ودل به عشق محبوبه ای ... وسر انجام آن دیگری که مراقب بود پس از قتل ا هم کیش خود راه را به سوی نیشابور برای ملاقات خواجه نظام الملک ادامه می دهد وخواجه را در نیشابور نمی یابد و آگاه می شود که همراه با سلطان در اردو گاه غرب کشور است  و آنجا به مقصود خود که قتل وزیر با قدرت سلجوقیان است میرسد مقصود از این نوشته یادی از کاروان سرا ها و رونق آن بود در نوشته های قبل یاد آوری شد  از ارزش نمی کاهد اگر باز هم بگوییم و یاد آور شویم هویت از دست رفته ی ما همین زیبایی های کهن است به امید روزی که همان گونه که راسته ی بازار را احیا کرده اند  دو کاروان سرای زیبا و خاطره آفرین را با همان شکل قدیم باز سازی کنند که حتم دارم مجموعه ای گردشگری بسیار پر دیدار خواهد داشت  به امید آن روز (برای همه ی آن ها یی که برای فرهنگ این شهر مذهبی و باستانی تلاش می کنند تایید پروردگار را خوا ستاریم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۱
سیدمحمود بخشایش

 

 استخر پر از ماهی هایی بود که چشم به آسمان داشتندو دور تا دور استخر درختان توت با سخاوت تمام میوه های خود را تقدیم ماهیی انی می کردند که در استخر بودند اکنون استخر را از آب تهی کرده اند واز ماهی ها هم اثری نیست و درختان دور استخردر ماتم قطره ای آب      ...!دیگر نه از سنجاقک ها خبری هست و نه در شبانگاهان کسی آوای موزون قور باغه ها را از دور تا دور استخر می شنود درخت زیبای سنجد هم که در کنار( جالو )متواضعانه سر براستخر خم کرده بود دیگر اثری از آن نیست... درخت ها در سوگ ماهی ها ایستاده کم کم خشک می شوند        . .. واکنون اثری از آنها نیست آیا در این وانفسای کویرااین سرمایه های ارزشمند واین درختان کهن سال که نیمه جان ماند ه اند وروزگاری طراوت و سر سبزی را به ارمغان می آوردند ادامه حیات خواهند یافت و چاره ای برای زندگی پیدا خواهند  کردچگونه می توان ازاین سرمایه های گرانبها در این عطش وبی آبی کویر حمایت کرد سایه های فرح بخش وحیات بخش درختان کوچه باغ و آواز دلنواز پرندگان در شاخسار درختان که همه نعمت های پروردگار بودند کجایند قبول کنیم که تنهاخشکسالی آن سر سبزی وحیات را از آبادی ما نگرفته است  ...اکنون به فکر همان نیمه جان هایی باشیم که در حسرت گذشته ماتم گرفته اند وروز گاری گذشتگان ما برای به بار آوردن آن درختان تلاش ها کرده اند (ارذی بهشت ماه یک هزار و سیصد ونود دو ) چاه قند شیخ
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۹
سیدمحمود بخشایش
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۰۵:۳۳
سیدمحمود بخشایش

اگر در امتداد چاه های قنات به بالا دست نگاه می کردیم در ان دورتر حدود دو کیلو متر کوه سیاه ابتدای دره ای بود که چاه ها ی قنات از آن جا می آمد در کنار کوه سیاه دره را اگر مستقیم راست به سمت بالا می رفتیم انتها ی آن حدود یک فرسخ (زو دری چاه قند بود )... اما در کنار کوه سیاه و ابتدای دره اگر به سمت  چپ ودر دامنه های کوه ها به طرف قله ی چهار خال می رفتیم حدود سه چهار کیلومتر در فراز ونشیب کوه ودره به چشمه ی آبی میرسیدیم که (زه آب ) یا رو ابو عبید (زو بوبد )نام داشت چشمه ای بود با آب کم ودر کنارش یک درخت توت و یک درخت بید وگیاهان گوناگون ... ودر راه گیاهان و درخت چه ها بسیار بود ولی انچه از درخت چه ها غالب بود و دامنه ی آن تا به طرف قله ی چهار خال می رفتیم ادامه داشت  وحتی آن طرفتر به سمت غرب  وکوه سرخ جزین همان بید مشک ها بودند که در اردیبهشت وخرداد و تیر و امرداد جلوه ای زیبا داشتند در راه باز گشت کم کم هوا رو به گرم شدن بود و ما وقتی به پای کوه سیاه میرسیدیم همراه با گله های بی شمار میش وبز بودیم که برای رسیدن به چشمه و استخر آب با هم مسابقه ی دو گذاشته بودند  آن گله برای خوردن آب و (گله دام) به سوی آب می رفتند  ... راستی چرا قله ی (چهار خال ) برای اینکه از بلندای کوه سرخ جزین که در نوشته های گذشته نوشته ام وحتی از پشته های خاکی مجاور چاه قند اگر بکوه چهار خال بنگرید چهار نقطه ی قرمز رنگ بر روی آن دیده میشود

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۵۲
سیدمحمود بخشایش

ا قا   شیخ محمدحسین تونی، معروف به "فاضل تونی" ادیب، حکیم و مدرس حکمت و عرفان و از علمای معاصر قرن 15 هجری قمری در 25 محرم 1298 هجری قمری در "تون" (نام قدیم شهر فردوس) متولد شد. پدرش، ملاعبدالعظیم، واعظ فردوس و حوالی آن بود و خانواده اش از اهل فضل و تقوی بودند.

شیخ محمد حسین، در همان کودکی به مکتب خانه رفت و در مدتی کوتاه خواندن و نوشتن را یاد گرفت و بلافاصله به تحصیل مقدمات ادبیات عرب پرداخت.

تمام قرآن را خیلی زود حفظ کرد، در همین دوران که کمی از تحصیل او می گذشت پدر را از دست داد ولی فقدان پدر و نداشتن مال و ممری ثابت برای معیشت، مانع تحصیل او نشد، به خاطر هوش زیاد و قدرت حفظ و ذهن، در اندک مدتی، سیوطی و مغنی و مطول را خواند و در همان شهر (تون) سرآمد همه شد.

افراد برجسته و متمکن شهر، فرزندانشان را برای تحصیل یا مباحثه، نزد او می فرستادند.

در هفده سالگی به خاطر محدودیت علمی شهر، تون به ناچار به مشهد مقدس رفت و در مشهد، دروس مختلف را در 6 سال آموخت و بعد به اصفهان که آن زمان مهد علم و دانش بود ، رفت تا به تحصیل فلسفه و حکمت و تکمیل فقه و اصول بپردازد.

علامه تونی،11 سال اقامت در اصفهان را بهترین ایام عمر خود می دانست که فقط تحصیل علم ، تدریس، عبادت ، ریاضت و تهذیب نفس داشت.

بعد از اقامت 11 ساله در اصفهان، مدت کوتاهی و برای چند ماه دوباره به خراسان رفت و بعد در تهران ماندگار شد.

شور و اشتیاق کامل او به علم و معرفت، هوش و حافظه عجیب و خستگی ناپذیری او، موجب شد تا وی، استادی کامل و عالمی کارآمد و با نفوذ شود.

وی به مدرسه دارالشفا در تهران رفت و حوزه درس آن جا را اداره و تدریس را شروع کرد.

در سال 1333 هجری قمری یعنی در سن 35 سالگی تدریس عربی را در مدرسه علوم سیاسی دارالفنون تهران شروع و مدتی هم وعظ و خطابه داشت.

دروس عربی و فقه و منطق می آموخت. از سال 1313 شمسی، در "دارالمعلمین عالی" که تازه تاسیس شده بود، تدریس عربی ، منطق و فلسفه را شروع کرد.

با تاسیس دانشکده معقول و منقول و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، دروس فلسفه، زبان، ادبیات عرب را تدریس می کرد و در سال های آخر،تنها در دانشکده معقول و منقول بود و سال 1333 شمسی بازنشسته شد.

درس او به آیات و احادیث و اشعار مولوی و حافظ و شیخ محمود شبستری و جامی آمیخته و بیانش بسیار شیوا و گاهی با طنز و ساده و روشن بود.

به علت حافظه حیرت انگیزش، احتیاج به یادداشت کردن نداشت و بسیار کم دست به قلم می برد، از این رو آثار مکتوب او محدود است و بیشتر یادداشت های دانشجویان او، به صورت کتاب در آمده و حواشی مختصری بر آثار عرفانی و فلسفی نوشته است. 
جزوه صرف، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، کتاب های صرف و نحو و قرائت، ترجمه متون سماع طبیعی، منتخب قرآن و نهج البلاغه و منتخب کلیله و دمنه عربی و وفیات الاعیان. شرح و ایضاح لغات سخت، جزوه منطق، حکمت قدیم و الهیات از جمله آثار اوست.

علامه فاضل تونی، در نیمه شعبان سال 1380 هجری قمری در سن 82 سالگی مصادف با 12 بهمن 1339 شمسی در تهران در گذشت.
مدفن او در قبرستان سیخان شهر قم است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۳:۴۴
سیدمحمود بخشایش
در فصل های گذشته از کتاب سو وشون متن وگزیده ای را انتخاب کردم ونوشتم که دوباره خواندن آن ارزش دارد ...(... از این پیرمردبشنو جانم ... در این دنیاهمه چیز دست خود آدم است   حتی عشق حتی جنون  حتی ترس . آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا بجا کند  می تواند آبها را بخشکاند  می تواندچرخ وفلک را به هم بریزدآدمیزاد حکایتی است ...می تواند همه جور حکایتی باشد   حکایت تلخ  حکایت شیرین  حکایت زشت  ...و حکایت پهلوانی ... بدن آدمیزاد شکننده است اما هیچ نیرویی  در این دنیا به قدرت نیروی روحی او نمی رسد   به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد ...) این مجموعه ی داستان را می توان اولین رمان زیبای این نویسنده اندیشمند معاصر دانست وسال انتشار آن همان سالی بود که چند ماه بعد همسرش زنده یاد جلال آل احمد دنیا را وداع گفت ...واکنون اشاره ای کوتاه به اثری زیبا از این نویسنده وادیب معاصر ..مجموعه یچهار جلدی نا مه های (خانم دکتر سیمین دانشور و زنده یاد جلال آل احمد ) که در مقدمه ی این مجموعه به شکل جامع از زندگی خانم دکتر دانشورسخن گفته شده است این مجموعه نامه ها به سال های (یک هزار و سیصد سی )به بعد می باشد(که ازآن سر دنیابه این سر دنیامی نوشتند )آنچه موجب معرفی این اثر شد شاید محتوای با ارزش آن نباشد (هر چند ارزشمند است )بلکه حال وهوای حاکم بر این مجموعه است و صمیمیت ها و صداقت ها و ارزش های والایی است که میتوان در لابلای این نامه های نوشته شده به یاد سپرد  ارزش هایی که اکنون در جامعه و به ویژه در کانون خانواده نیازبه آن نیز بیشتر احساس می شود .... من الله توفیق ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۳:۴۰
سیدمحمود بخشایش
   باغ و بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا            غالیه ای  بساز از  آن  طره  ی مشک  بوی   او              خدایش رحمت کناد  آخوند ملا فتحعلی از شخصیت های درس خوانده ای بود که در سالهای یک هزار دویست سی هجری قمری به بعد در گزین و در بنایی که تصویر آن در این متن دیده میشود سکونت داشته است  و در همین محل نیز مکتب خانه ... که تا سال های بعد یعنی حدود سال یک هزار و سیصد هجری شمسی فرزندش آخوند ملا اکبر  مکتب خانه داشته است ... اکنون پس از حدود یک قرن ونیم بنا به این شکل باقی مانده است نگاهی عمیق ومتفکرانه به این بنا که اکنون در کنار خیابان مرکز دهستان و بالاتر از مسجد قدیمی دهستان گزین قرار دارد (با توجه به امکانات آن دوران )میتواند ما را به رونق کسب علم و همچنین توان بالای آبادی در امکانات شهری  آگاه کند در این روستای با صفا که اکنون یک دهستان گسترده است  در تبادل ارزاق نیز شهره بوده است وجود قنات بزرگ وپر آب آبادی وامکانات گسترده ی کشاورزی  در پایین دست  شهر و بازرگان مشهور آبادی یعنی (حاج سید مهدی )در سالهای یک هزار ودویست و پنجاه هجری شمسی و فرزند ایشان (حاج سید عبدالله)...در آن دوران تنها وسیله ی ایاب وذهاب مردم اسب و شتر والاغ بوده است و (حاج سید مهدی )در تجارت خود برای کالا ها از چهل اسب والاغ بهره می برده است ...( لازم به توضیح است که از زمان به حکومت رسیدن رضا خان پهلوی (نام خانوادگی )رواج ورسمیت یافت  که نام خانوادگی فرزندان سخصیت های فوق موجود است و در آینده به آنها اشاره خواهد شد...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۷
سیدمحمود بخشایش

درسال های یک هزار و دویست وهشتاد شمسی درمشهد الرضا (علیه السلام )دومدرسه علوم قدیم معروف بود در پایین خیابان و دیگری در بالا خیابان که مدرسه ی بالا خیابان به نام مدرسه ی فاضل خان معروف ومهم تر بودو وضعیت بهتری داشت  و به همین دلیل شاگردانی از گزین (میرزا یحیی  . آقا سید نعمت الله و میرزا ابراهیم پسر مرحوم آخوند خدنگ ) در همین مدرسه ی فاضل خان درس می خواندند در آن زمان مرحوم ادیب نیشابوری وهمچنین مرحوم ملک الشعرای بهار (که ایشان در مشهد فعال بودند )ایام جنگ جهانی  را مرحوم اقا سید نعمت الله درک کردند وداستان هایی از معارضه ی با اشغال گران جنگ جهانی از ایشان نقل شده است وشاید عواقب همین جنگ جهانی موجب بازگشت به وطن (جزین ) شده بود ... همچنین خوب است که از دو آخوند مجتهد به نام های آخوند ملا عبدالصمد وآخوند ملا فتح علی نیز یاد شود که فرزندان آن دوبزرگوار در گزین در همان سال های یاد شده مکتب خانه داشتند و اکنون بر نبیره های این بزرگان فرض است همت کنند وسر زمین اجدادی خود را در یابند ... به امید آن روز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۴
سیدمحمود بخشایش